مهرادمهراد، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

بزرگترین جوانمرد من

تعیین جنسیت نی نی گولو

من 16/12/90 رفتم بیمارستان پارس که بدونم نی نی گولومون پسره یا دختر. مردم توی پنج ماه هر کی ی چیزی می گفت. ی سری می گفتند پسره ی سری می گفتند دختره. ولی ی چیز جالب اینکه اکثرا نظر داشتند که نی نی گولومون پسره. همکارام می گفتند شما پسری. مامانی جونی می گفت شما دختری. مامان طاهره می گفت پسری. جالب اینکه چون ما همه مون دختر بودیم ی کم براشون سنگین بود که شما پسر باشی. ی وقتهایی به مامان جونی می گفتم پسره. می گفت تو رفتی و نمی خوای به من بگی. آخه می دونی چیه من از موقعی که فهمیدم شما به وجود آمدی چون مامان جونی و حاج بابا تازه از مکه آمده بودند و اگر می گفتم نمی ذاشتند کار کنم. به خاطر این پنهان کاریم همیشه مامان جونی می گفت ...
4 ارديبهشت 1391

سلام

عزیزم سلام فعلا این افتخار نصیب من یعنی خاله مریم ( خاله مجازی و دوست دوران دانشگاه مامان سحر) شده تا اولین پست وبلاگ را برایت بنویسم. این مامان جونت الان بیشتر از یک ماهه قراره یه روز بشینه با هم برات وبلاگ بسازیم تا از روزهای خوش بارداریش برایت بنویسد ولییییییییییییییییییییییییییییی یکم تنبلی کرده و خالا من تنها این کار را انجام دادم تا سورپرایزش کنم و بهترین یادگاری را برای تو به ارمغان بیاورم. منتظر دیدارت هستم.
30 فروردين 1391