تولدم مبارک
با عرض پوزش مجبورم شش روز جلوتر تولدم رو به خودم تبریک بگم
این هفته به دلیل مشغله کاری و اینکه آخر هفته هم بسیار بسیار کار دارم مجبورم زودتر بیام وبلاگت رو آپدیت کنم.
همیشه با اومدن تولدم کلی ذوق می کردم البته نه واسه تولدم بیشتر واسه کادویی هاش.
ولی سه سالی هست وقتی روز تولدم میشه غصه ام میشه که چقدر زود داره میگذره و من هیچ چیز مفیدی جز مادر شدن تو کوله بارم ندارم.
شاید در حق خیلی ها کوتاهی کردم
حق فرزندی،همسری، خواهری و حتی دوستی به خاطر مشغله کاری در حق خیلی ها کوتاهی کردم ولی دلخوشم که تاجایی که تونستم در حق تو کوتاهی نکردم و امیدوارم بتونم کم نزارم برات.
گذشت باز هم مثل برق و باد، مثل یک چشم به هم زدن. پارسال بود که همه اعضاء خانواده ام و پدرت که مثل همیشه کنارم هستند برام جشن میلادم رو گرفتند و چه قول ها به خودم دادم که انجام بدم و خیلی هاش میسر نشد.
نتونستم متعالی بشم و یک انسان کامل متاسفانه. برخورد آدم های اطراف و نوع برخوردها خیلی آدم رو دلسرد میکنه.
ولی چه خوب میشد بی تفاوت باشیم و بگذاریم زمان همه چیز رو آروم کنه.
در هر صورت امسال میرم تو 33 سالگی دو تا سه که کاش یک سه بود و می تونستم بشم یک انسان اون هم کامل و متعالی.
خدایا؛
کمکم کن تا بفهمم آدم ها رو
تفاوت آدم ها رو بایکدیگر
و بتونم انسان باشم
و با وجودبدی برخی آدم ها
با وجود حرف ها و حدیث ها
با وجود غیبت ها
با وجود بی تفاوتی ها
من باشم
خودم
مادر مهراد
همسر عشقم
دختر پدر و مادر گلم
خواهر دوقلوهای نازنینم
دوستی خوب برای دوستانم
هدیه امسال من از طرف خدا هیچ چیز نمی تواند باشد به جز سلامتی فرزندم،همسرم و پدر و مادرم و خواهرام
هیچ چیز نمی تواند باشد جز آرامش برای همه مردم سرزمینم دنیا و در آخر خودم و خانواده ام
امسال شمع 33 سالگی رو فوت می کنم با آرزوی
بهترین ها برای همه و در آخر برای خودم، عشقم، فرزندم، و خانواده عزیزم.