تولد مرواریدهای 3 و 4 و بیماری گل پسر
گل پسر خوبم؛
فکر کنم برای هر تولد مرواریدات پروژه ای داریم که در مرحله اول خودت خیلی خیلی عذاب می کشی بعد مامان جون و خاله ها و بعد من و پدرت.
یک ماهی بود که درگیر تولد مرواریدهای خوشگل لثه بالات بودیم. مثل ماه پیش با بی قراری شروع شد و هر دقیقه شیر خوردن در طول شب و بی خوابی های من. که به نظرم شیر خوردن در شب بهت آرامش می ده.
خلاصه یک هفته گذشته بدترین روزها رو داشتی عشقم.
حسابی درد داشتی که سعی کردیم با استامینوفن کنترل بشه. چون زیاد علاقه ای به این ژل های بی حسی ندارم.
متاسفانه چند روز بیرون روی شدید به طوری که در طی روز سه یا چهار دست لباس تعویض می کردیم.
چون دفعه قبل دکتر گفت چاره ای نیست به جز خوردن کته و مرغ پخته و هویج بنابراین این دفعه هم همون راه حل رو پیش گرفتیم.
البته مامان جون دو روز فقط کته و هویج و ماست مخصوص خودت رو داد.
و تمام این مسائل باعث لاغر شدن گل پسرم شد. به طوری که زیر چشمهای خوشگل و نازت تو رفت.
توی این مدت مامان جون خیلی خیلی خیلی زحمت شما رو کشید. من که هشت، نه ساعت نبودم 2وقتی هم می اومدم مشغول پخت غذا و تقریبا کم متوجه شدم.
فقط از خدا سلامتی سلامتی و سلامتی برای مامان خوبم خواستارم.
عشقم تولد سومین و چهارمین مرواریدت مبارک باشه.